اندوهی دوباره از وداع محمد (ص)
مجتمع آموزشي و پرورشي شهيد زارعي_منطقه شال
اطلاع رساني به كاركنان آموزش و پرورش و دانش آموزان

در آیه 7-9 س سجده می فرماید «آنکه هرچه را آفرید به نیکوترین وجه آفرید خلقت انسان را از گل آغاز کرد پس نسل او را از عصاره آبی بی مقدار پدید آورد سپس را آن نیکو بیاراست و از روح خود در آن دمید» همچنین مضمون آیات 26 تا 29 / حجر و 71 تا 72 / ص مبین همین مطلب است و این ساختار که منشأ و سرچشمه ای برای تعیین جهت و مسیر انسان به سوی سعادت ها و شقاوت هاست مربوط به نوع انسان است و از این نظر میان هیچ یک از افراد بشر اعم از انبیاء، اولیا و سایرین تفاوتی وجود ندارد. برخی به گمان اینکه اگر به خلقت و به دنبال آن نوع زندگی، مقام و منزلت انبیاء الهی بالاخص حضرت محمد (ص) با دید و نگاهی اسطوره ای، آسمانی، غیبی، فرشته سان، معجزه آسا و مافوق انسان بنگرند بطور کلی حساب او را از سایرین از هر نظر جدا نمایند، بر عظمت، جایگاه، شأن و منزلت ایشان افزوده اند و بالعکس اگر ریزترین همسانی و همانندی برای او با دیگران قائل گردند و معتقد شوند که ایشان به عنوان انسان به درجات بالایی از ایمان و یقین نائل آمده است از عظمت او کاسته اند. اما قرآن کریم (که کلام الهی است و زبان حال آنحضرت نیز در آن نهفته است) و همچنین بسیاری از آموزه های دینی بر بشری بودن ایشان همچون سایر افراد تأکید نموده واصولاً زیبایی و ظرافت رسالت و مسئولیت آن بزرگوار در همین است که بدان اشاره خواهد شد. در آیه 11 سوره ابراهیم آمده است «رسولان باز به کافران پاسخ دادند که آری ما هم همانند شما بشری بیش نیستیم» در آیه 6 سوره فصلت می فرماید «ای رسول ما به امت بگو که من همانند شما بشری هستم که به من وحی می رسد که بجز پروردگار شما خدای یکتا و بی همتایی نیست» در آیه 33 مومنون می فرماید «گفتند که این بشری مانند شما بیش نیست که هر چه می خورید و می آشامید او هم می خورد و می آشامد» در آیه 7 سوره فرقان می فرماید «کافران گفتند این رسول خدا تناول می کند و در بازار راه می رود» آیه 11 سوره کهف نیز به همین مضمون است خلقت و ساختار بشری و همانند بودن ایشان با سایرین به دلائلی بر جایگاهو مکتب انسان ساز او را تعالی و عظمت خواهد بخشید و مبین این است (خواهد بود) که هم مکتب او (اسلام) و هم سیره و روشش همگی جاویدان، پویا و زنده مطابق زمان و تأمین کننده زندگی دنیایی و آخرتی و مفید همه مردم خواهد بود. اولاً با وجود اینکه دارای نفس طغیان گرو سرکش همچون همه انسان ها بوده «فالهمها فجورها و تقواها»  توانسته با قدرت ایمان، اراده، اختیار و آگاهی به درجات رفیعی صعود نماید. ثانیاً از امتیازات خاص انسان (بشر) است که با داشتن نیروی نفس اژدهایی اگر راه صعود و تکامل را طی نماید از همه مقامات هستی فرشتگان، ملکوتیان  بالاتر می رود.

عقل چون جبرئیل گوید احمدا                  گر یکی گامی نهم سوزد مرا

گوید ار آیم بقدر یک کمان                  من بسوی تو، بسوزم در زمان

ثالثاً الگو و اسوه و راهنما برای سایرین وقتی مفهوم پیدا می کند که او از جنس و سنخ خودشان (مردم) باشد در غیر اینصورت نه تنها معنی و مفهومی نخواهد داشت بلکه هم موضوع هدایتی منتفی می شود و هم بهانه ای به دست دیگران می دهد که چگونه از کسی پیروی نماییم که بطور کلی تمامی مؤلفه هایش با ما متفاوت است. رابعاً فلسفه اصلی رسالتش در ارتباط با مردم است و در عرفان حقیقی نیل به قله های صعود انسانی و تکامل واقعی بدون به اصطلاح جوشیدن در مردم ممکن نیست.

حال با سر فصل قرار دادن مورد اخیر دو مطلب (در رابطه با همین عنوان)مورد اشاره قرار می گیرد:

1-    پیامبر رسالت و مسئولیتش هدایتگری و بیدادگری مردم (ناس) بوده است.

همانگونه که در بحث خصایص انسانی بیان شد انسان ها دارای قوای درونی هستند که با جهت دادن هر کدام سعادت یا شقاوت خود را رقم می زنند با توجه به قابلیت ها و ظرفیت های مثبت درونی انسان های کثیری در طول تاریخ بوده اند که با تحمل ریاضت ها، مجاهدت ها و زهد و ورع پیشگی و ملکه نفس قرار دادن سجایای اخلاقی به مقامات آسمانی و عرفانی و والایی دست یافته اند (البته با درجات و مراتب مختلف) اما آنچه که انبیاء عظام و سایر معصومین (ع) خصوصاً رسول گرامی اسلام بدان توجه و عنایت ویژه داشته اند ضمن طیران دشت و دمن مسیر رشد و تکامل و نیل به قلل رفیع آن تلاش و کوشش زاید الوصفی برای هدایت و بیداری مردم و در متن قرار گرفتن آنها داشته اند. چرا که اهل عرفان مراتب سیر تکاملی انسان را بطور ظریف و زیبا به چهار مرحله ترسیم نموده اند. سفر انسان از خود به خدا، سفر انسان همراه خدا در خدا (شناخت خدا) سفر انسان همراه خدا (نه به تنهایی) به خلق خدا، سفر انسان همراه خدا در میان خلق خدا برای نجات خلق خدا).

 اوج عروج انسانی را توجه به مردم و نجات آن دانسته اند و این سیران مبین این است که لازمه قدم نهادن به وادی رفیع سعادت و قرب الهی آن است که آن مسیری را که انسان به عنوان تکامل طی می کند و یا عزم رسیدن به آن را دارد، نه تنها برای دیگران بخواهد بلکه تلاش و همت و کوشش طاقت فرسای خود را در جهت رساندن سایرین از طریق بیداری و هدایت حقیقی بکار ببندد.

عظمت ظرفیت و فراخی دید آن حضرت اجازه نمی داد یا قانع نمی شد همچون برخی پاکان، عارفان صرفاً خود به کمال برسد و به دیگران به نصیحت و تذکر بسنده نماید ضمن تأمل آمدن به عالی ترین مراتب بندگی و عبودیت (بعد فردی) اصل را بر آگاهی (خود آگاهی) مردم و در نتیجه عزت و سربلندی اجتماع می دانست. چنانکه علامه اقبال لاهوری در ابتدای فصل پنجم احیاء فکر دینی می گوید «پیامبر اکرم (ص) به معراج رفت و بازگشت اما یکی از بزرگان اهل طریقت عبدالقدوس کنگهی می گفت اگر من بودم باز نمی گشتم»

نه تنها به میان مردم بر می گردد بلکه خود را در بسیاری از موارد و مراحل زندگی، همسطح و همساز و همگرای مردم تلقی می نماید چرا که از جنس مردم است و همانند آنها خلق شده و زندگی می کند، در جمله ای آمده است «السنخیه العله انضمام» هم سنخ بودن علت اصلی یگانگی، اتحاد و همسانی است او با همه عظمت و فضای معراجی خود ندای قل رب زدنی علما، ارنی الاشیاء کماهی، ما عرفناک حق معرفتک .... را با خدا سر می دهد و جمله در واقع تفکر انا بشر مثلکم را به عنوان همسانی با مردم زمزمه می کند با وجود اینکه تجسم عینی قرآنی است که می فرماید «بگو شما را مسوول جرم ما  و ما را مسوول کردار شما هرگز نخواهد کرد» (25 سبا)«هر کس ذره ای عمل خیر یا شر انجام دهد نتیجه آن را خودش می یابد» (7-8 زلزال) اما دغدغهو بی تابی غیر قابل توصیفی برای هدایت مردم دارد فقر و پریشانی و  ناآگاهی و عدم تشخیص درست مردم برای او اندوهناک است.

در آیه 128 سوره توبه می فرماید: «همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت، فقر و پریشانی، جهل و فلاکت شما بر او سخت می آید و بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان است» در آیه 6 سوره هود می فرماید «ای رسول نزدیک است که اگر امت به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنها هلاک سازی»

در آیه 88 و 89 سوره زخرف آمده است «از قول او (پیامبر) گفته شده پروردگارا اینها قومی هستند که ایمان نمی آورند پس از آنها در گذر و بگوسلام که بزودی خواهند فهمید» چرا که او یک راهنما،مربی، معلم،طبیب، رهبر، سیاستمدار، مبلغ و مسوولی نیست که بر اساس قراردادها و قوانین و تبصره ها- انجام وظیفه نماید او داعیاً الی الله،رحمه للعالمین، رئوف، سراجاً منیرا، مبشر، محمد، مذکر، النذیر المبین، اسوه حسنه و ... است.

ما طبیبانیم شاگردان حق                                بحر قُلزُم دید ما را فانفلق

ما به دل بی واسطه خوش بنگریم                   کز فراست ما به عالی منظریم

ما طبیبان فعالیم و مقال                                   مَلهِم ما پرتو نور جلال

 در آن فضای بی اعتنا به آگاهی ها و ارزش ها، شدتاندوه و حزنش به خاطر آنست که او امین است و امامتی که عبارتند از آگاهی، اختیار، آزادی که حق خود مردم است می خواهد به آنها ارزانی دارد او مقلد، شخصیت پرست، پیرو قالبی، سیاهی لشگر نمی خواهد آنچه که برای او مهم و حیاتی است و دغدغه اصلی رسالت و مسوولیتشن می باشد، رشد افق دید، آگاهی و ظرفیت های مردم است و برای کشف حقیقتی است که «خود» بدان نائل آیند در حدیثی می فرماید «همانا هر کدام از شما نگهبان و مسوولید، امام و پیشوا، نگهبان و مسوول مردم است، زن نگهبان و مسوول خانه شوهر خویش است، غلام نگهبان و مسوول مال آقای خویش است، هان پس همه نگهبان و همه مسوولید(سیری در نهج البلاغه ص 129 نقل از صحیح بخاری جلد 7 کتاب النکاح) «اولین و برجسته ترین شاگرد مکتب او علی (ع) در خطبه 214 می فرماید « با من آنسان که با جباران و ستمگران سخن می گویند القاب پر طنطنه برایم بکار نبرید آن ملاحظه کاریها و موافقت های مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می دارید در برابر من اظهار مدارید با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل یا تعظیم کند، که هر کس شنیدن حق یا عرضه عدالت بر او ناخوش یا سنگین آید عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید» آری او همچون قرآن یک دستش به خدا متصل بود و دست دیگرش به مردم چنانکه دکتر شریعتی در سخن پایانی تفسیر سوره الناس می گوید «بدین ترتیب روشن می شود که این کتابی است مذهبی، یعنی راه و طریقتی می نماید که یک سر به مردم و سر دیگر به خدا مگر نه در جهان بینی اسلام مردم از خدایند و به سوی او باز می گردند مگر نه در جامعه خدا در کنار مردم است در برابر دشمنان، همین کتاب را می گشاییم با نگاهی به ابتدا و انتهایش متوجه این مسئله می شویم که اصلاً تمام نکته اش الله و کلمه الناس مردم بدون توجه به رنگ و نژاد و شکل و طبقه است»

2-    اهمیت حقوق مردم و ایفای آن در نگاه اسلام و سیره پیامبر (ص)

بر اساس آموزه های مکتب اسلام و به دنبال آن سیره پیامبر (ص) قرار گرفتن در مسیر بندگی و عبودیت حقیقی خداوند منوط به رعایت حقوقی است که عبارتند از حقوق الهی (حق الله) حقوق خویش (حق النفس) حقوق مردم (حق الناس) به تعبیر دیگر عدم ظلم به خدا، خود و مردم خواهد بود چنانکه برخی آیات قرآن از جمله آیه 13 سوره لقمان ظلم به خدا و 32 فاطر ظلم به خویش و 42 شورا ظلم به مردم اشاره گردیده است. گرچه هیچ کدام از موارد مذکور نسبت به یکدیگر نه تنها بی ارتباط نیستند بلکه گاهاً تفکیک آنها نیز مشکل می نماید

ولی آنچه که هم در منابع دینی و هم بر اساس پذیرش فطرت و عقل انسانی مهمتر و حساس تر است مراعات حق مردم (حق الناس) است که البته حق الناس نیز به سه قسمت قابل تفکیک است که عبارتند از خون یا جان، آبرو یا حیثیت و مال مردم است که در لابلای مطالب بدانها اشاره خواهد شد . قرآن کریم در آیه 29 سوره نساء می فرماید: (( ای کسانیکه ایمان آورده اید مال همدیگر را به باطل نخورید )) در روایتی آمده است که پیامبر خدا نگاهی به کعبه نموده و فرمود «آفرین بر تو ای خانه خدا چه عظمتی داری چقدر حرمت تو پیشگاه خدا عظیم است . اما سوگند به خدا که حرمت مومن از تو عظیم تر است زیرا خداوند تو را تنها از یک جهت محترم داشته ولی مومن را از سه جهت مال او  خون او و از اینکه به او گمان بد برده شود ( آبروی او)» (حقوق مومنان سروستانی ص 18) در جای دیگر فرمود «کسی که در امانت خیانت کند و آن را به صاحبش رد نکند پس از دنیا برود بر دین من نمرده است و خداوند را در حالی ملاقات می کند که از او خشمناک است» (حق الناس – اکبری ص 46 ) و هنگام هجرت به مدینه به علی (ع) فرمود : «یا علی ما به سوی مدینه هجرت می کنیم و تو به مکه برگرد و در روز روشن با صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شد هر کسی امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است بیاید و امانت خود را بگیرد» (همان ص 28)علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «آن ظلمی که بخشوده نمی شود ظلمی است که بعضی از بندگان خدا بر دیگری می کنند». در روایتی دیگر فرمود : «خداوند سبحان حقوق بندگان را برحقوق خویش مقدم داشته است پس هر کس که حقوق بندگان خدا را به جا آورد همین امر سبب می شود که حقوق خداوند را نیز بجای آورد» (میزان الحکمه 1245) در روایت دیگری می فرماید (( خداوند حرمت مسلمان را از هر حرمتی برتری داشته و حقوق مسلمانان را به اخلاص و یکتاپرستی پیوند داده است . پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست زبان او در امان باشند». حضرت زهرا (ع) در آخرین ساعات عمرش به علی (ع) گفت «در این مدتی که در خانه ات بودم اگر هرگونه خلاف حقی از من سرزده است مرا حلال کن» (حق الناس ص 149) امام محمد باقر (ع) می فرماید «نخستین قطره خونی که از شهید ریخته می شود . تلافی تمام گناهانش می شود مگر بدهی که علاجش منحصر به پرداختن می باشد». امام صادق (ع) : «خدای عز و جل فرمود آفریدگان همه روزی خوار من هستند پس هر کس به آنها بیشتر رسیدگی کند و ملاطفت نماید و در رفع نیازمندیهای آنها بیشتر بکوشد نزد من عزیزتر و دوست داشتنی تر است». (حقوق مومن ص 15)

امام حسن عسگری (ع) فرمود : «آن کسی در پیشگاه خداوند دارای بالا ترین جایگاه خواهد بود که حقوق مردم را بیشتر بشناسد و آنها را بهتر پاس بدارد». (همان ص 16) همچنین در رساله علمیه امام خمینی مساله 828 امده است کسی که در مسجد نشسته اگر دیگری جای او را غصب نماید و در آنجا نماز بخواند احتیاط واجب اینست که باید نمازش را دوباره در محل دیگری بخواند» در مساله 1161 آمده است . «اگر انسان در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبکار طلب خود را طلب نماید چنانکه بتواند در حین نماز طلب او را بدهد باید در همان حال بدهد و اگر بدون شکستن نماز، دادن طلب او ممکن نیست باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد».

آری پیامبری که رسالتش را برای هدایت و بیدارگری مردم با پیام های  قولو لااله الا اله تفلحوا – اقرا باسم ربک الذی خلق – شروع نمود چون قرآن می خواهد آخرین رسالتش را با " الناس " ایفای حقوق مردم خاتمه دهد او آخرین لحظات عمر شریفش در حالی که بیماری بر او مستولی گردیده برای سخن با مردم به سختی بیرون آمده و راهی مسجد می شود و هر گز انسانی این چنین سخن نگفته است، اما محمد باید بگوید، از مردم سئوالی دارد تا نپرسد آرام نخواهد شد زنهار که محبوبترین شما در دل من کسی است که حقش را اگر دارد، یا از من بگیرد یا مرا حلال کند . تا خدارا که دیدار می کنم روحم از همه سرخوش تر باشد . چنین می بینم که این یک درخواست مرا کافی نیست و باید چندین بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم آنچه را او از مردم خواسته بود یک تعارف اخلاقی نبوده . جدی تر از آن بود که حتی احتضار بازش دارد . مجددا اعلام نمود بر پشت هر کس تازیانه ای زده ام .......... باز تکر باز تکرار... محمد منتظر است و مردم شرمنده، هیچ چشمی تاب آن را ندارد که چنین انتظار شگفتی را در این سیما ببیند، سرها فرو افتاده است و شانه ها می لرزد . عربی برخاست و گفت ای رسول خدا من سه درهم پیش تو دارم برخی تاب نیاوردند، بی درنگ فرمود فضل به او بده . او احساس کرد که مردم از رفتار مرد پریشان شده اند فرمود «ای مردم رسوایی دنیا راحت تر از رسوایی آخرت است . عرب دیگر برخاست ای رسول خدا سه درهم دست من است که در راه خدا بکار بردم فرمود آن را از او بگیرید . مردی برخاست و چشم در چشم پیامبر دوخت و در حالی که از هیجان به شدت می لرزید گفت ای رسول خدا یک بار در فلان جنگ بر شکم من تازیانه ای زدی، مسجد ناگهان ساکت شد دلها نزدیک بود از غم پاره شود . پیامبر (ص) با چهره ای آرام پیراهنش را که از عرق خیس شده بود بالا زد به گونه ای که شکمش پدیدار گشت از مرد خواست که بیا قصاص کن و مرد به راه افتاد و مردم از وحشت سرها را تاروی زانوهایشان خم کرده بودند لحظه های دردناکی گذشت ناگاه فریاد ضجه های رقت باری فضای حیرت زده مسجد را به لرزه درآورد مردم سربرداشتند مرد خود را دیوانه وار بر سینه و شکم برهنه پیامبر افکنده بود و جای قصاص را بیتابانه می بوسید . موج اشک کسی را امان نمی داد و مردم شرمنده پیغمبر، در برابر او ناگهان خود را سرافراز یافتند . «ای مردم هر که بر خویش بیمی دارد برخیزد تا برایش دعا کنم» .

پیامبر در بستر وداع دردهای جانکاهی که به جانش ریخت، رنج بیماریش را بیشتر کرد از هوش رفت فاطمه دخترش همسر علی نخستین قربانی فردا بر بالین پدر بدرد می گرید چشمان سرشار از اشک و عشق و حسرت و هراسش را بر سیمای خاموش پدر دوخته و در تمجید او شعر می خواند . پیغمبر چشمانش را گشود ، دخترم شعر مخوان ، قرآن بخوان و مامحمد الا رسول قد خلت.......(آیه 144 آل عمران) اطاق ساکت بود . زنان برخاستند ، پیش آمدند در چهره محمد خیره شدند . آری آری عایشه سرش را بر روی سینه وی خم کرده بود انتظار می کشید . فاطمه بر دیوار تکیه کرده بود و به سختی می کوشید تا ببیند، یکباره نفس ها گره خورد، زمان ساکت و غمگین ایستاد، هستی از تپش ماند .آسمان بر بام خانه عایشه منتظر است. سکوت، سکوت، سکوت. ناگهان لبهای محمد تکانی خورد «بل الرفیق الاعلی من الجنه». اشاره به آیه 69 س نساء دارد که می فرماید «آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف و عنایت کامل فرموده یعنی با پیغمبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد و اینها (در بهشت) چه نیکو رفیقانی هستند».

نعمت اله یوسفی رامندی بهمن 89

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: پنج شنبه 29 / 10 / 1385برچسب:رحلت پيامبر اكرم(ص),
ارسال توسط اكبري

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 90
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 115
بازدید کل : 21270
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

گالری تصاویر

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


Pichak go Up